رضا بالا، رضا پایین
بشنوید از «رضای پسر» {ولیعهد}. این رضا که البته هنوز هم در قید حیات است و گاهی که تقی به توقی میخورد، از آن طرف آب بیانیهای، سفارشی، چیزی از خودش صادر میکند، فرزند محمدرضا پهلوی و فرح دیباست. فرح سومین زن محمدرضا بود و توانست با به دنیا آوردن رضای دوم، گام بلندی را در تحکیم روابط زناشویی شاهانه بردارد.
وجود دو رضا در تحت و فوق محمدرضا شاه پهلوی، ایدهای بود برای ساختن شعاری پرمغز و پرطنز. شعاری که حکایت از حقیقتی تلخ داشت. حکایت از اینکه نارضایتی از این حکومت جائر و جابر تا آنجا پیش رفته است که قاطبه مردم از آن نارضایتی دارند و تنها دو تن میتوانند از این حکومت راضی باشند؛ پدربزرگ و نوه!
پدر رضا، پسر رضا
سیوپنج میلیون نارضا
خدا، شاه، میهن. این شعاری بود که حامیان سلطنت برای خودشان تراشیده بودند و گاهی که ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفری تظاهرات میکردند، روی پلاکاردهایشان مینوشتند یا از بلندگوهای دولتی شأن فریاد میکردند.
میخواهیم به تحلیل این شعار بپردازیم: باید بگوییم بخش اول و بخش آخر این شعار اتفاقاً کاملاً درست است. «خدا» و «میهن» دو اصل اصولی هر موضعگیری سیاسی هستند. مشکل در «بخش وسطی شعار» است. مشکل اینجاست که «شاه» نمیتواند رابط خوبی بین بخشهای ابتدایی و انتهایی این شعار باشد.
اما مردم رابطه بهتری بین اجزای این شعار برقرار کرده بودند. ببینید:
خدا، شاه، میهن
گر بگیرد اولی جان پلید دومی
ملتی یابد نجات، آسوده گردد سومی
کتاب حاضر تألیف «امید مهدینژاد» در چهار فصل و ۸۸ صفحه تدوین و توسط به نشر منتشر شده است.
برچسب : نویسنده : semirooma بازدید : 17