آغاز با ابتهاجسر آغاز کتاب «رنگینکمان شعر» با حرف «آ» و دوبیتی از هوشنگ ابتهاج اینچنین است:آزادگی آموز که مردان شرف مرد / در جلوه حسن و هنر و جاه ندیدندآن بانگ بلند صبحگاهی / وین زمزمه شبانه از توستبدیع و بهار و شهریار، میهمان «رنگینکمان شعر»علیرضا بدیع شاعری است که با تکبیتی دیگر در این کتاب به میدان مشاعره آمده و تلاوت قرآن را به زیبایی تصویر کرده است.آیات تو را بر طبق سینه گذارم / رحلی شوم و حافظ قرآن تو باشممحمدتقی یا همان ملکالشعرای مشهدی بهار، شاعری است شناخته شده و اشعار و ابیاتی چند از او نیز در این کتاب درج شده است.آشیان من بیچاره اگر سوخت چه باک / فکر ویران شدن خانه صیاد کنیدسرودهای که در ادامه میخوانید، از شاعری است که دلش سوخته و عشقش بر باد رفته است. شهریار را میگویم که سالها در آتش عشقی که نصیبش نشد، بسوخت و سالهای سال عاشقانههایی عرفانی سرود.از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران / رفتم از پیش تو لیکن عقب سر نگرانیا تکبیتی معروف که زندگی و جوانی را به زیبایی هرچه تمامتر به هم پیوند داده و اینگونه سروده است که:از زندگانیام گله دارد جوانیام / شرمنده جوانی از این زندگانیامجوانی از بیان رهی معیریدر جایی دیگر اما رهی معیری که غلامحسین بنان نیز شاعرانههایش را خوانده و به یادگار نهاده، زندگانی و جوانی را اینگونه تفسیر به شعر کرده است:آرزو مُرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت / غم نمیگردد جدا از جان مسکینم هنوز«ماه» هم که در اشعاری چند از شهریار جای دارد، در این کتاب نیز جای گرفته و بهعنوان بیتی مناسب برای مشاعرهها آمده است.امشب ای ماه به درد دل من تسکینی / آخر ای ماه تو همدرد من مسکینیاینجا سخن از شاعری معاصرتر از دیگران به میان آمده است؛ محمدرضا شفیعی ک, ...ادامه مطلب